یاسر بابایی نویسنده و فعال رسانهای در یاداشتی به بررسی این سریال پرداخته است.
اخیراً سریالی با عنوان «ناریا» از تلویزیون ایران پخش شد؛ مجموعهای که در عین وفاداری به کلیشههای ژانر پلیسی-امنیتی، از عناصر ماورایی، افسانهای و جغرافیای فرهنگی کردستان نیز بهره برده و تلاش کرده تصویری چندوجهی از کردها، هویت ملی و تهدیدات فراملی ارائه دهد.
محور اصلی داستان حول شخصیت هوژان میچرخد؛ دختری نخبه و دانشمند کُرد ایرانی که در تلاش است اختراعی استراتژیک انجام دهد تا کشور را از واردات یک محصول حیاتی بینیاز کند. اما در این مسیر با شبکهای از تبهکاران داخلی و خارجی، از جمله گروههایی با پیشینه کردی، مواجه میشود و لایه های متعددی از داستان با موضوعات ماوراءالطبیعه پیوندی نامتعارف پیدا می کند.
داستان کلی
نویسنده این سریال حمید رسولپور هدایتی و کارگردان آن جواد افشار است و ترکیبی از بازیگران جدید و باتجربه و همچنین بازیگرانی از ارمنستان و ترکیه و لبنان در آن به ایفای نقش می پردازند. شخصیت هوژان با بازی «زارا نادریفر» بازیگر ایلامی جان گرفت و بسیار این نقش دیده شد و گام محکمی از این بازیگر ایلامی در عرصه فیلم و سریال است تا در کنار اسامی بزرگی چون نوید محمدزاده و علی شادمان، بهعنوان یکی دیگر از استعدادهای استان ایلام در حوزه بازیگری در کشور بدرخشد اما این نقش دارای دلالتهایی در حوزه قومیتها نیز هست که در ادامه به آن اشاره می شود.
هوژان، روایتی نو از شخصیت زن کرد
مهمترین وجه تمایز سریال، انتخاب هوژان بهعنوان شخصیت مرکزی و محوری قصه است. او دختری نخبه از کرمانشاه است که در پروژهای هایتک و فوقسری نقش اصلی دارد؛ پروژهای که هدف آن قطع وابستگی ایران به واردات یک محصول استراتژیک است که مرزهای دانش را در جهان جابجا خواهد کرد. این انتخاب نه تنها نشان از یک چرخش در نگاه روایتگران رسانهای ایرانی دارد، بلکه چهرهای کاملاً متفاوت از زن کُرد را به نمایش میگذارد: او نخبه، عامل تغییر و در خدمت منافع ملی است؛ نه قربانی، نه حاشیهنشین. برخلاف روال معمول که شخصیتهای کردی در نقش حاشیهای یا نماینده قومی خاص ظاهر میشدند، اینبار هوژان در مرکز روایت است و جایگاه وی بههیچوجه در سایه شخصیتهای پایتختنشین یا تهرانی نیست بلکه شخصیت علمی پشتیبان او (استاد دانشگاهش در تهران) در مقام مشاور، پشتیبان بیصدا و حامی اوست و نه هدایتگر اصلی، که این مهم نشان از نوعی واگذاری قدرت واقعی است. این بازنمایی، خلاف عادت مرسوم در آثار رسمی رسانهای است که معمولاً کردها را در حاشیه یا تقلیلیافته و یا با هویت متخاصم به تصویر میکشیدند.
پیوند هوژان با خانوادهاش، بهویژه برادر و عمو، بار سنگینی از همبستگی خانوادگی در بستر فرهنگی کردی را تقویت میکند. خانوادهی او از ابتدا تا انتها همراه و همدلاند؛ بدون فروکاست فرهنگی یا نمایش تحقیرآمیز. این نه فقط یک الگوسازی رسانهای است، بلکه میتواند بازتابی از آرمانگرایی درباره هویت مشارکتی کُرد در سرنوشت ایران باشد.
ئهسرین؛ بازنمایی یک پیچیدگی دردناک
دیگر دختر کُرد در این سریال شخصیتی به نام «ئهسرین» است که نمونهای از شخصیتپردازی دوگانه و چندلایه در این روایت است. وی از سویی، نماینده بخشی از واقعیت سیاسی-اجتماعی گروهکهای مسلح کردی است که در رسانه رسمی ایران اغلب با نقش منفی مطلق تصویر میشوند و از طرفی ئهسرین تنها یک “دشمن خشن” نیست؛ بلکه عاشق، تبعیدی، و در نهایت بازگشته به وطن است. انگار نویسنده قصد داشته از دل یک تیپ معمولی ضدانقلاب، شخصیتی تراژیک اما همدلانه بسازد. حضور چریک گونه وی با کویش کُردی سورانی، نمادها، و ارتباطات اسرین با موساد و گروههای اپوزیسیون، همزمان هم بازتاب یک گفتمان امنیتی است، و هم شاید تلاشی برای تفکیک میان «مبارزه فرهنگی-سیاسی» و «مداخله بیگانه».
ئهسرین نماینده طیفی از افراد وابسته به گروههای مسلح کردِ مخالف ایران است. او گذشتهای در اقلیم کردستان دارد اما اکنون ناچار به مهاجرت به اروپاست. او عاشق برادر هوژان است – مردی کرد و کرمانشاهی – اما در عین حال عضو گروهک است، با شبکهی موساد و منافقین در ارتباط، و مأمور خرابکاری علیه پروژه علمی هوژان. با این حال، در روندی داستانی، از تقابل صرف عبور میکند؛ و نهایتاً برای نجات هوژان به ایران بازمیگردد و دستگیر میشود؛ بازگشتی تلخ اما شاید دال بر بازیافت هویت یا پایان یک سرگشتگی سیاسی. شخصیت ئهسرین ، گرچه در ابتدا در چهارچوب دشمن تعریف میشود، اما بهتدریج لایههایی از انسانبودگی، دوگانگی و حتی دلبستگی فرهنگی را نمایان میسازد.
سنجاقک نیز در بسیاری از فرهنگها، نماد گذار از جهان مادی به جهان معنوی است. موجودی که هم در آب و هم در هوا زندگی میکند، و به همین دلیل مرز میان ناخودآگاه و آگاهی را نمایندگی میکند. در فرهنگهای عرفانی و باطنی، سنجاقک نماد عبور از وهم به حقیقت و از ماده به معناست. صفحهای از کتاب کهن نیز تصویر سنجاقک را دارد؛ گویی این سنجاقک حامل پیام یا رمزی از گذشته دور است. رنگ طلایی آن در سکانس پایانی، میتواند نشانهای از دانش والا، حکمت باطنی یا حتی هدایت الهی باشد. نشستن سنجاقک طلایی روی میز و نگاه متقابل هوژان، نوعی تأیید کیهانی یا رمزگشایی نهایی است؛ گویی پروژه علمی او، اکنون به سطحی از آگاهی رسیده که با جهان غیب نیز همنوا شده است و تأییدی است بر تداوم راه، کشف حکمت، و پیوند علم و عالم غیب. به این ترتیب، پروژه علمی هوژان نهفقط در بُعد فناوری، بلکه در سطحی عرفانی و تمدنی نیز معنا مییابد و نوعی همنشینی علم مدرن و حکمت باستانی است.
و در نهایت…
این سریال دارای ابعاد دیگری از جمله استفاده محتاطانه از حضور اجنه و علوم غریبه و همچنین استفاده نامتعارف صحنه های خشونت آمیز و گرایش به نوعی پیکی بلیندر سازی گنگستران ایرانی نیز با خود داشت که در این گزارش از ورود به آنها صرفنظر کردیم. در نهایت باید گفت که بهنظر میرسد «ناریا» قصد دارد هویت کردی را از حالت تقلیلیافته سنتی یا دشمنمحور خارج کند و آن را در قالب مشارکت علمی، وفاداری ملی و پیچیدگی سیاسی بازنمایی کند. این میتواند همزمان هم یک فرصت برای گفتمان نوین کردی در رسانه رسمی باشد، و هم چالشی برای کنشگران فرهنگی کرد که چگونه در این بازطراحی سهم خویش را ایفا کنند و مراقب ابزار شدن احتمالی نمادهای خود در روایتهای خاص باشند.
ناریا و تصویری متفاوت از کردها
کردها در این روایت، برخلاف کلیشههای فقیر یا مرزنشین، افرادی تحصیلکرده، خوش پوش، ثروتمند، دارای علم روز دنیا، کارآفرین، صاحب کتابفروشی و جنتلمن به تصویر کشیده شده اند. خانوادهها در عین مدرنبودن، ارتباط عاطفی و معناداری با خانه باغی در روستای پدری دارند، و گاهبهگاه در فضایی بومی دیده میشوند.
بازنمایی کردها بهعنوان متمدن، آگاه، تحصیلکرده و موفق در کنار حفظ پیوندهای روستایی، نشان میدهد این سریال تلاش می کند تا تصویری از کردها ارائه دهد که برخلاف کلیشههای پیشین، دارای دسترسی به علم روز، ثروت مشروع و هویت دوگانه شهری-بومی هستند. این ترکیب از باغ روستایی پدری با فضای مدرن شهری، نوعی بازسازی ریشهداری در دل مدرنیته است و یک جور دعوت به افتخار به گذشته، بدون ماندن در آن. چنین شخصیتهایی نه مهاجر، نه تحت تبعیض مستقیم، بلکه مالک فضاهای فرهنگی خود هستند؛ صاحب کتابفروشی، متفکر و تصمیمگیرنده. این روایت، تصویر کرد ریشهدار اما همزمان مدرن و ملیگرا را شکل میدهد.
رمزواژه «ناریا»: ایران وارونه یا جهان معکوس؟
«ناریا» نام کارخانه هوژان در کرمانشاه است که کیتهای دیجیتال تولید می کند و در قسمتی پنهان که پشت گلخانه قرار دارد، هوژان به تنهایی مشغول پیش بردن پروژه ای است که جهان علم را متحول خواهد کرد. اما این واژه ناریا حاوی مفهومی خاص نیز هست. یکی از شخصیتهای منفی سریال، خاخامی یهودی است که پس از دستگیری، در دیالوگی قابل توجه، به بازپرس میگوید: «ناریا» برعکس واژهی «ایران» است.
این اشاره، بهظاهر ساده، اما در بافت سریال حاوی معنایی چندلایه است. در علوم غریبه و رمزنگاری، برعکسنویسی واژهها نشانهای از جهان پنهان یا حقیقت معکوسشده است. در متون علوم غریبه، مفاهیم و اسامی معمولاً با ارزشهای عددی، حروف ابجد، یا ترکیبهای معکوس تحلیل میشوند. در برخی شاخههای علوم غریبه مانند سیمیا و جفر، وارونهسازی واژهها برای بازکردن درهای معنا یا کشف لایههای پنهان هستی بهکار میرود. در ادبیات علوم غریبه و رمزنگاری، وارونهنویسی (مثل ناریا ← ایران) گاهی برای پنهانسازی حقیقت یا آشکارسازی لایهای پنهان از واقعیت بهکار میرود. وارونهسازی نام کشور، میتواند نشانهای از جهان معکوس، تهدید درونی یا نفوذ معکوس باشد.
واژهی «ناریا» در برخی منابع بهعنوان نام رمزی یا نماد قاصدک آمده است، که خود میتواند نشانهای از پیامرسانی پنهان یا انتقال دانش مخفی باشد. از عنصر قاصدک در تیتراژ فیلم هم استفاده شده است. از طرفی کارخانهای که پروژهی هوژان در آن پیش میرود نیز «ناریا» نام دارد؛ گویی ایران وارونهای که باید اصلاح شود، یا ایران بالقوهای که در دل تهدید در حال جوانهزدن است. «ناریا» شاید نماد ایران پنهان و عمیقتری است که بین لایههای علم، حافظه و حکمت گمشده به حیات خود ادامه میدهد. شاید اشارهای به این باشد که پروژهی هوژان قرار است ایران را از وضعیت وارونه یا تهدیدشده نجات دهد. همچنین ممکن است این نام، بهصورت استعاری، نقطهی تلاقی خیر و شر، علم و توطئه، وطن و تبعید باشد (همانطور که در شخصیت ئهسرین هم دیدیم).
سنجاقک و کتاب خطی کهن: میراث حکمت ایرانی
یکی از تعلیقهای به کار رفته در این سریال تعلیق شئ است. کتابی خطی در این کتاب وجود دارد که یهودیان با قیمت بسیار بسیار گزافی می خواهند آن را از ایران خارج کنند. بر جلد این کتاب تصویری از یک سنجاقک قرار دارد؛ سنجاقکی که از تیتراژ و لوگو سریال تا سکانس نهایی آن حضور پر رنگی دارد. هوژان در سکانس پایانی، این کتاب خطی کهن را بیرون آورده و به صفحه ای که تصویر سنجاقک در آن است نگاه میکند. ناگاه یک سنجاقک طلایی رنگ متفاوت نزد او آمده و روی میز مینشیند و کمی بعد پرواز کرده و میرود. هوژان با لبخندی و با نگاهش او را دنبال میکند.
با این توصیفات، ناریا فراتر از یک سریال امنیتی یا علمیتخیلی ساده است؛ بلکه بافتی از نمادگرایی، اسطورهپردازی و رمزهای باطنی را در خود جای داده که بهویژه برای مخاطبانی که به لایههای فرهنگی و معنایی علاقهمندند، بسیار غنی و قابل تأمل است. در جایی از سریال، هوژان توضیح می دهد که « علم و حکمت ایرانی از طریق همین کتب به غربیها رسیده است.» اشارت وی بازتابی از گفتمان تاریخی انتقال دانش از شرق به غرب است؛ از جندیشاپور تا بیتالحکمه. این کتاب خاص، که تصویر سنجاقک در آن است، احتمالاً متنی رمزی یا کیمیاگرانه است که دانش را نه فقط در سطح علمی، بلکه در سطح باطنی و کیهانی منتقل میکند. تلاش برای خارج کردن این کتاب توسط عوامل خارجی نیز میتواند استعارهای از سرقت حافظه تاریخی و هویت فرهنگی باشد.