به گزارش نبض وطن، به نام آنکه ولایت را به جانها الهام کرد و معرفت را از دامان اهلبیت بر زمین افشاند. درود بر بانویی که قم به نام او معنا گرفت؛ بر فاطمهای که معصومه شد تا راه عصمت، از خاندان موسوی در زمین جاودان بماند.
ای بانوی کرامت، ای آفتاب عفاف، ای پناه بیپناهان ولایت…در سوگ شما، زمین تیرهپوش است و آسمان بیقرار؛ اما دل سالکان، هنوز از عطر کرامتتان جان میگیرد و جان خادمان، از یاد شما، آرام. سالها در سایهی گنبد شما، در سپاهی که با نام جد بزرگوارتان علی ابن ابیطالب(ع) مزین شده بود، قد کشیده ام و در صحن و سرای شما آموختم که بندگی، جز خدمتِ بیمنت به خلقالله نیست، و معرفت، جز شناختِ بینام و نشانِ اهلبیت، معنایی ندارد.
هر دستی که برای مردم گشوده شود، دنبالهی همان نوری است که از آستان شما میتابد. بیبی جاندر مکتب نگاهتان بال گرفتم، و به برکتِ عنایتتان فهمیدم که هر قدمی در راه خلق، اگر به نیت خدا باشد، طوافی است بر گردِ ضریح شما و رضای اهلبیت در رضای مردم نهفته است.
اکنون که تقدیر الهی «به ظاهر»، مرا از آستانتان جدا ساخته و در دیار علویان نشانده است، دل از حرمتان نبریدهام؛ که سالک چگونه تواند از سرچشمهی معرفت دل ببرّد، در حالیکه هر موج دریا نام شما را میخواند و هر نسیم کوهستان، عطر صحن شما را به یاد میآورد؟ اگر چه امروز در دیاری دیگرم، اما سجدههایم هنوز بر خاک صحن شماست.
دلم گواهی میدهد که دوری از آستان شما، بیبی جان، کم از بریدن جان نیست. هر اذان که میرسد، دلم میخواهد کنار ضریحتان بنشینم و آرام زمزمه کنم: «السلام علیکِ یا فاطمهَ المعصومهُ، اشفعی لی فی الجنه.»هرگاه دل از غوغای دنیا میگیرد، شوق زیارتتان شعلهای میشود در جان خستهام. ره میسپارم تا قم؛ با دلی شکسته و دیدهای تر. به صحن و سرایتان که میرسم، آسمان کوتاه میشود و زمین وسعت میگیرد؛ ضریحتان دری است از نور، و من در برابر آن، قطرهای در دریای کرامتتان. در سایهی گنبد طلاییتان میایستم و آرام نجوا میکنم: «ای بیبی مهربان، من نه از اهل نامم و نه از اهل مقام. من خادمم، نه فرمانده؛ رهروِ راه خادمانم، نه صاحبمنصبِ مردمان. هرچه دارم از نگاه شماست، و هر گامی که برداشتهام، به برکت دعای شما بوده است.»
آنگاه اشک، بیاذن از دیدگانم میچکد، و دل، سبک میشود از بار غربت. ای دختر غریب موسی بن جعفر(ع)، شما نوری هستید از تبار عصمت؛ دستهای شما بیصدا، بندگان را به خدا میرساند. شما شفیعهی روز قیامتید و مأمن دلهای شکسته؛ از خاک برخاستهاید تا راه آسمان را بنمایید، و هرکه به شما رسید، در آغوش اهلبیت مأوا گرفت.
بیبی جان، در این روزِ غمبار، که زمین از داغ شما میسوزد، دلم شهادت میدهد:اگر در مسیر ولایت ماندهام، از دعای خیر شماست؛ و اگر در برابر طوفان فتنهها خم نشدهام، از تکیه بر نام شماست. قم، پناهگاه دلهای بیقرار است، و شما مأمن همهی خستگان. هرکه به آستانتان رسید، سبکبار شد، و هرکه از چشمهی کرامتتان نوشید، دریا شد.
ای بانوی بیبدیل، اگر روزی جان خستهام در راه خدمت به اسلام و قرآن بسوزد، آرزوی من آن است که خاکم در صحن شما آرام گیرد؛ تا غبار وجودم، ذرهای بر آستانتان باشد.
ای کریمهی اهلبیت، نامتان تسبیح جان من است و یادَتان، قبلهی آرام دل. و من، در پایانِ این سوگ، تنها زمزمه میکنم:ای بیبی مهربان، دستِ خادمانتان را در روز نیاز بگیرید، و ما را به دعای خود از لغزش دلها نگاه دارید؛ که شما را شفاعت بخشیدهاند، چنانکه مادرتان را عصمت. به قول بزرگان دینمان: عظمت شخصیت حضرت معصومه(س) به قدریست که میتوانند تمام اهل محشر را شفاعت کنند.
**فرمانده سپاه کربلا مازندران
