این نگاه یکسویه و تقلیلگرایانه غفلت از واقعیتی بزرگتر است: سیاست خارجی یک معادله دوطرفه است. به این معنی که در هر مذاکره و تعاملی، یک سوی ماجرا ایران است و سوی دیگر قدرتهایی قرار دارند که یا مخالفند یا دشمنی آشکار دارند.
موضوع مذاکره اساساً همین اختلافات و تنشهاست. بنابراین کافی نیست که یک طرف یعنی ایران، اراده و آمادگی برای توافق داشته باشد بلکه موفقیت مذاکرات در گرو آن است که طرف مقابل نیز در فضای توافق قرار گیرد.
اما شرایط امروز بویژه پس از جنگ اخیر رژیم اسرائیل علیه ایران نشان داد طرف اصلی ما، یعنی ایالات متحده آمریکا، نهتنها در فضای توافق نیست بلکه همچنان بر طبل زیادهخواهی میکوبد. آنان با توهم قدرتنمایی تصور میکنند میتوانند با فشار حداکثری و تحمیل خواستههای یکجانبه، ایران را وادار به تسلیم کنند.
مشکل دقیقاً همینجاست که آمریکاییها هیچگاه خطوط توافق را شفاف بیان نمیکنند، بلکه همه چیز را به گونهای کلی مطرح میکنند که معنایش چیزی جز تسلیم مطلق ایران نیست؛ چنین رویکردی نه عقلانی است و نه با روحیه و عزت ملت ایران سازگار. واقعیت آن است که ملت ایران و نمایندگانش هیچگاه حاضر نخواهند شد در چنین شرایطی سر تعظیم فرود آورند. اگر قرار به توافق باشد، باید موضوعات مشخص، روشن و قابل ارزیابی روی میز قرار گیرد.
اکنون همه میدانند که طرف آمریکایی بر سر اصل توافق نیست، در حالی که هم دولت ایران و هم نهادهای مؤثر در سیاست خارجی، عزم خود را برای کاهش تنشها و ایجاد فضایی آرامتر در عرصه اقتصادی و سیاسی کشور نشان دادهاند.
در این وضعیت تنها راه پیشِ رو، مقاومت، سرسختی و صبوری است تا شرایط برای یک توافق عادلانهتر فراهم شود. نباید فراموش کرد که دولت کنونی و تیم دیپلماسی آن، از جمله شخص رئیسجمهوری پزشکیان در سفر اخیر به نیویورک و همچنین مذاکرهکنندگانی چون دکتر عراقچی و دکتر لاریجانی، تلاشهای گستردهای را برای حلوفصل مسائل با طرفهای غربی انجام دادند.
آنان اختیارات لازم را داشتند و از انعطاف کافی نیز برخوردار بودند. هر آنچه از سوی ایران ممکن بود انجام شود، در این مسیر به کار گرفته شد. با وجود این، زیادهخواهی و سرسختی طرف مقابل مانع اصلی تحقق نتیجه بود.
این ناکامی نه ناشی از کمکاری دولت ایران، بلکه محصول سیاستهای خصمانه و غیرمنطقی آمریکاست. امید آن است که در آینده نه چندان دور، این زیادهخواهی در برابر مقاومت و ایستادگی ملت ایران رنگ ببازد و شرایط برای شکلگیری توافقی واقعبینانه و متوازن فراهم شود.
بنابراین باید گفت اگر به دنبال فهم درست سیاست خارجی هستیم، باید از دام دولتستیزی بیرون بیاییم. دیپلماسی میدان یکنفره نیست؛ بلکه صحنهای است که طرف مقابل نیز نقش تعیینکنندهای دارد. تنها با درک این واقعیت میتوان از قضاوتهای شتابزده پرهیز کرد و مسیر درست را برای آینده ترسیم نمود.
استاد دانشگاه و فعال سیاسی
