به گزارش نبض وطن، ایران سرزمینی است که در آن روان انسان قرنها در بستر شعر، فلسفه، دین و بحرانهای تاریخی آزموده شده است. مجموعهای از ویژگیهای فرهنگی، تاریخی و علمی، ایران را به یکی از غنیترین بسترها برای شکوفایی روانشناسی آینده تبدیل کرده است.
۱. تجربه تاریخی و روانفرهنگی عمیق
ایران در قرنهای اخیر، جنگ، انقلاب، تحریم و بازسازیهای اجتماعی گسترده را از سر گذرانده است. جنگ هشتسالهی ایران و عراق یکی از طولانیترین جنگهای قرن بیستم بود و پژوهشهای متعددی دربارهی PTSD، سوگ جمعی و تابآوری در رزمندگان و خانوادهها انجام شده است (برای نمونه در نشریه Journal of Mental Health، ۲۰۲۱).
این تجربهها ایران را به منبعی زنده برای مطالعهی روان در بستر بحران و بازسازی تبدیل کرده است.
۲. تنوع فرهنگی و تضاد ارزشها
ایران یکی از متنوعترین کشورهای خاورمیانه از نظر قومی و زبانی است: حدود ۵۱٪ فارس، ۲۴٪ آذری، ۷٪ کرد، ۸٪ گیلک و مازندرانی، ۳٪ عرب، ۲٪ لر و ۲٪ بلوچ، در کنار اقلیتهای دینی و فرهنگی گوناگون.
این تنوع، همراه با همزیستی سنت و مدرنیته، مذهب و سکولاریزم، شرق و غرب، ایران را به آزمایشگاهی زنده برای روانشناسی فرهنگی و بینفرهنگی بدل کرده است؛ جایی که مفهوم «هویت» هر روز بازتعریف میشود.
۳. جایگاه علمی و دانشگاهی
در ایران، تحصیلات عالی همچنان ارزشی اجتماعی دارد و روانشناسی از محبوبترین رشتههاست.
در سال ۲۰۲۴، چهل و شش دانشگاه ایرانی در رتبهبندی جهانی Leiden در میان ۱۵۰۰ دانشگاه برتر جهان قرار گرفتند و ۴۳۵ مؤسسه ایرانی در فهرست Webometrics ثبت شدند. افزون بر آن، بیش از ۳۵ هزار دانشجوی خارجی از ۹۰ کشور در دانشگاههای ایران تحصیل میکنند.
این آمار نشان میدهد ایران شبکهای علمی و گسترده دارد که ظرفیت تبدیلشدن به “قطب منطقهای علم روانشناسی” را فراهم کرده است.
۴. زبان فارسی؛ زبان روان و اندیشه
زبان فارسی از دیرباز حامل مفاهیم روانشناختی عمیق بوده است. در اشعار حافظ، مولوی و خیام، واژگانی چون «خود»، «نفس»، «درد»، «عشق» و «آرامش» با چنان عمقی بیان شده که قرنها پیش از روانکاوی مدرن، انسان ایرانی آن را زیسته است.
این میراث زبانی، امکان مفهومسازی بومی و فرهنگی از روان انسان را فراهم میکند؛ چیزی که روانشناسی معاصر جهان به شدت به آن نیاز دارد.
۵. روانشناسی رابطهمحور؛ نگاه ایرانی به سلامت روان
در فرهنگ ایرانی، «خود» در پیوند با خانواده و جامعه معنا مییابد، نه در جدایی از آن.
این دیدگاه، پایهای برای توسعهی روانشناسی رابطهمحور و نظاممحور است که سلامت روان را در ارتباط، همدلی و پیوند تعریف میکند — رویکردی که میتواند افق تازهای پیشروی روانشناسی جهانی بگشاید.
در نتیجه
ایران با تاریخ پرحادثه، فرهنگ چندلایه، زبان اندیشمند و نسل تازهای از روانشناسان پژوهشگر، ظرفیت آن را دارد که در قرن بیستویکم به یکی از خاستگاههای تحول در روانشناسی بدل شود.
روانشناسی آینده، تنها از دل آزمایشگاههای غربی برنمیخیزد؛ از تجربهی ملتهایی برمیخیزد که روان خود را در برابر تاریخ آزمودهاند — و ایران بیتردید یکی از آن ملتهاست.
برنامه ده ساله
ما برای رسیدن به این چشم انداز برنامه داریم. به عنوان مثال مانند برخی از رشتهها، زبان انگلیسی باید نقش پررنگتری در آموزشهای دانشگاهی در رشتههای روانشناسی و مشاوره داشته باشد. باید با صبوری دانشجویان را مجهز به این ابزار ارتباطی کنیم. برای بهرهبرداری از هوش مصنوعی و کم کردن مشکلات در تفاوت زبانها نقشه راه داریم. تقویت ارتباط با نهادهای بین المللی، حمایت از مقالات به زبان های مختلف، امکان دسترسی به پایگاههای پژوهشی-بین المللی باید در دستور کار قرار گیرد.
چشم انداز ۱۴۱۴
سه سال پیش، در افتتاحیه دپارتمان طرحوارهدرمانی گفتیم روزی فرا میرسد که مراجعان بتوانند با ادبیات طرحواره، مشکلات خود را برای درمانگران شرح دهند. امروز این وعده تحقق یافته است؛ بسیاری از مراجعین، با مفاهیم طرحواره آشنا هستند و زبانی مشترک در حال شکلگیری است. اگر حمایت شورا، همراهی اعضا و مشارکت جامعه علمی ادامه یابد، در افق ۱۴۱۴ ایران میتواند در زمره ده قطب اصلی روانشناسی جهان قرار گیرد؛ جایی که اندیشه، تجربه تاریخی و نوآوری ایرانی الهامبخش روانشناسی نوین خواهد بود.
* دکترای تخصصی مشاوره و روانشناس
