• امروز : یکشنبه - ۲۳ آذر - ۱۴۰۴

محافظه‌کاران در بورس

  • کد خبر : 153035
  • 05 آبان 1404 - 9:10
محافظه‌کاران در بورس
بازار سرمایه ایران در ماه‌های اخیر بیش از هر زمان دیگری درگیر محافظه‌کاری مدیریتی شده است. محافظه‌کاری‌ای که در ظاهر با هدف حمایت از بازار و صیانت از حقوق سهامداران توجیه می‌شود، اما در عمل به تضعیف کارکردهای اصلی بورس، کاهش اعتماد عمومی و فاصله گرفتن آن از ماموریت واقعی خود یعنی تامین مالی تولید منجر شده است.

به گزارش نبض وطن، در چنین شرایطی، بازار نه بازتاب‌دهنده واقعیت‌های اقتصادی کشور است و نه می‌تواند نقش پیشران در رشد اقتصادی ایفا کند. شاخص کل بورس تهران در روزهای اخیر با وجود نوسانات محدود، عملا در وضعیت خنثی قرار گرفته است. این سکون، نه نشانه تعادل، بلکه نمادی از بی‌اعتمادی و کاهش انگیزه سرمایه‌گذاران برای ورود به بازار است.

 

زمانی که انتظارات فعالان اقتصادی از سیاستگذار مبهم باشد و تصمیمات کلیدی بدون چارچوب مشخص اتخاذ شود، سرمایه‌گذار ترجیح می‌دهد تماشاچی بماند تا بازیگر. چنین فضایی، نتیجه مستقیم محافظه‌کاری در سطح تصمیم‌گیری است؛ محافظه‌کاری‌ای که بیش از هر چیز از ترس نوسان و فشارهای بیرونی ناشی می‌شود.

 

سازمان بورس در سال‌های گذشته با اتخاذ سیاست‌هایی چون محدود کردن دامنه نوسان، اعمال حجم مبنا، توقف‌های طولانی نمادها و مداخلات مکرر در فرآیند معاملات، عملا به جای اصلاح ساختار، مسیر کنترل کوتاه‌مدت را انتخاب کرده است. این تصمیمات در ظاهر آرامش‌بخشند، اما در عمق بازار، پویایی را از بین می‌برند.

 

نوسان‌ بخشی طبیعی از حیات بازار است و حذف مصنوعی آن باعث انباشت هیجان و شکل‌گیری صف‌های خرید و فروش می‌شود. در نهایت، بازار به جای تحلیل‌محور شدن، به سمت واکنش‌های هیجانی و تصمیمات و رفتارهای توده‌ای حرکت می‌کند.

 

یکی از مهم‌ترین آسیب‌های ساختاری در بازار سهام ایران، محدودیت‌های قیمتی است. دامنه نوسان محدود به ظاهر از رفتار هیجانی جلوگیری می‌کند، اما در واقع، ریشه بسیاری از ناکارآمدی‌های بازار است. محدودیت قیمتی باعث می‌شود فرآیند کشف قیمت مختل شود و نقدشوندگی که مهم‌ترین ویژگی یک بازار کاراست، از بین برود. وقتی قیمت‌ها نمی‌توانند آزادانه تغییر کنند، سرمایه‌گذار در زمان‌های بحرانی امکان خروج ندارد و همین مساله اعتماد را از بین می‌برد. صف‌های سنگین خرید و فروش، نتیجه مستقیم چنین مداخلاتی است.

 

در تجربه جهانی، کشورهایی که با چالش‌های مشابه روبه‌رو بوده‌اند، به جای کنترل‌های دستوری، به سمت اصلاح ریزساختارهای بازار رفته‌اند. بازارهای توسعه‌یافته به خوبی درک کرده‌اند که ثبات واقعی از دل شفافیت و عمق بازار به دست می‌آید، نه از طریق محدودسازی. در ایران اما سیاستگذار به جای حرکت در مسیر اصلاح، ترجیح داده است فضای بازار را در یک وضعیت ایستا نگه دارد تا به‌ ظاهر از بروز بحران جلوگیری کند. این تصمیم، در کوتاه‌مدت آرامش ظاهری ایجاد می‌کند، اما در بلندمدت سرمایه اجتماعی بازار را از بین می‌برد.

 

تضعیف بازار بورس تنها به زیان سهامداران نیست؛ بلکه به معنای تضعیف تولید ملی است. بازار سرمایه باید محلی برای جذب منابع و هدایت آن به سمت فعالیت‌های مولد باشد. وقتی بورس دچار بی‌اعتمادی و رکود می‌شود، مسیر تامین مالی بنگاه‌ها نیز مسدود می‌شود. در اقتصادی که نظام بانکی توان تامین مالی بلندمدت را ندارد، بازار سرمایه می‌تواند نقش مکمل را ایفا کند. اما بازاری که از درون با محدودیت و مداخله اداره می‌شود، نمی‌تواند این ماموریت را انجام دهد.

 

مشکل اصلی در سیاستگذاری بازار سرمایه، غلبه نگاه کوتاه‌مدت بر تصمیمات راهبردی است. محافظه‌کاری مدیریتی، نوعی ترس نهادی از پذیرش ریسک اصلاحات است. سازمان ناظر ترجیح می‌دهد ثبات ظاهری را حفظ کند تا با نوسان یا انتقاد عمومی مواجه نشود. اما این ثبات مصنوعی، در عمل به انجماد بازار منجر شده است. اصلاح ریشه‌ای ساختار بازار نیازمند جسارت و تصمیمات مبتنی بر علم مالی است، نه تکرار سیاست‌های کنترلی گذشته.

 

بازار سرمایه برای بازگشت به مسیر طبیعی خود نیازمند چند اصلاح اساسی است. نخست، افزایش تدریجی دامنه نوسان تا رسیدن به سطحی است که امکان کشف قیمت واقعی را فراهم کند. دوم، بازطراحی فرآیند توقف و بازگشایی نمادها بر پایه شفافیت اطلاعاتی است تا توقف‌های طولانی به پایان برسد. سوم، تقویت زیرساخت‌های معاملاتی و حضور موثر بازارگردان‌ها برای افزایش عمق و کاهش رفتارهای هیجانی ضروری است. چهارم، تصمیمات سیاستی باید مبتنی بر داده، پژوهش و تحلیل آثار اقتصادی باشد، نه بر اساس فشارهای کوتاه‌مدت یا ملاحظات بیرونی.

 

در نهایت، بازسازی اعتماد در بازار سرمایه نیازمند آن است که سیاستگذار میان «کنترل» و «مدیریت ریسک» تمایز قائل شود. کنترل به معنای محدودسازی است، اما مدیریت ریسک به معنای پذیرش واقعیت بازار و هدایت آن از طریق ابزارهای علمی و شفاف است. اگر هدف، تقویت تولید ملی و هدایت نقدینگی به سمت بخش مولد اقتصاد است، باید اجازه داده شود بازار مسیر طبیعی خود را طی کند.

 

نوسان، نشانه ضعف نیست؛ نشانه حیات بازار است. آنچه بازار را از درون تهی می‌کند، بی‌اعتمادی است. بازاری که به سرمایه‌گذار امکان تصمیم‌گیری آزاد و مبتنی بر اطلاعات نمی‌دهد، به مرور زمان کارکرد خود را از دست می‌دهد. بازگشت اعتماد تنها از مسیر اصلاح ریزساختارها، افزایش شفافیت و پایان دادن به محافظه‌کاری مدیریتی ممکن است.

 

اگر سیاستگذار به جای ترس از نوسان، از رکود و بی‌اعتمادی بترسد، بازار سرمایه بار دیگر می‌تواند به جایگاه واقعی خود در اقتصاد ملی بازگردد و نقش موتور محرک تولید را ایفا کند.

 

کارشناس بازار سرمایه

لینک کوتاه : http://www.nabzevatan.ir/?p=153035
  • نویسنده : محمدرضا اعلمی

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 1در انتظار بررسی : 1انتشار یافته : ۰

دیدگاهها بسته است.