به گزارش نبض وطن، امروزه اهمیت تولید سریالهای باکیفیت بیش از هر زمان دیگری به مسالهای تعیینکننده در مناسبات فرهنگی و رسانهای بدل شده است که حرف زدن درباره آن یک امر بدیهی است؛ بهویژه در شرایطی که سالهاست سهم سریالهای پرمخاطب صداوسیما بهشکل محسوسی کاهش یافته و مخاطب برای دیدن روایتهای جذاب، منسجم و حرفهای به سمت شبکه نمایش خانگی حرکت میکند.
این جابهجایی نه حاصل تغییر سلیقه ناگهانی مخاطب، بلکه نتیجه مستقیم افت کیفیت، تکرار فرمولهای فرسوده و فاصله گرفتن از استانداردهای روایی و تولیدی در تلویزیون است. در سوی دیگر، پلتفرمها که شاخص آنها فیلمنت و فیلیمو هستند نیز نباید موفقیتهای مقطعی را مجوز تولید شتابزده و انبوه بدانند زیرا تجربه نشان داده که اعتماد مخاطب تنها با تولید گزیده، دقیق و مبتنی بر فیلمنامه و اجرا حفظ میشود و آینده سریالسازی ایران نه در افزایش تعداد آثار، بلکه در ارتقای کیفیت آنها رقم خواهد خورد.
حالا در سالهایی که بازار سریالسازی ایران میان شتاب تولید و فرسودگی ایدهها دستوپا میزند، ظهور آثاری که بتوانند هم مخاطب عام را جذب کنند و هم معیارهای حرفهای را رعایت کنند، اهمیتی دوچندان پیدا میکند. «وحشی» جدیدترین سریال هومن سیدی که فصل دوم آن شروع شده است، از آن دست سریالهایی است که نهتنها دیده میشود، بلکه دربارهاش صحبت میشود؛ چون کیفیت را بهعنوان یک اصل غیرقابلمذاکره جدی گرفته است.
قصد نداریم در این یادداشت به تمجید «وحشی» بپردازیم، اما این سریال را نمونهای قرار داده ایم برای قیاس وضعیت سریالسازی در ایران. این سریال بیش از آنکه یک موفقیت نسبی و مقطعی باشد، نمونهای درجه یک از این واقعیت است که تولید استاندارد در ایران ممکن است، اگر اراده و دانش حرفهای پشت آن باشد.
نقطه اتکای «وحشی» فیلمنامه است؛ جایی که بسیاری از سریالها زمین میخورند. روایت در این سریال نه متکی به شوکهای سطحی و تعلیقهای مصنوعی، بلکه بر پایه شخصیتپردازی، منطق دراماتیک و پیشروی تدریجی داستان بنا شده است. فیلمنامه بهخوبی میداند چه زمانی اطلاعات بدهد و چه زمانی سکوت کند، آن هم درباره سوژهای که از یک امر واقعی وامدار است و سعی دارد کمی به داکیودراما نزدیک شود؛ چیزی که در نمونههای موفق جهانی، از سریالهای جنایی تا درامهای روانشناختی، یک اصل بدیهی است. «وحشی» نشان میدهد که نوشتن سریال، کار انفرادی و عجولانه نیست، بلکه حاصل طراحی، بازنویسی و احترام به هوش مخاطب است.
همچنین در مقام کارگردانی، هومن سیدی بار دیگر ثابت میکند که به زبان سریالسازی معاصر مسلط است. او پیشتر با «قورباغه» نشان داده بود که میتوان در شبکه نمایش خانگی، اثری ساخت که نهتنها در داخل دیده شود، بلکه در سطح بینالمللی هم مورد توجه قرار بگیرد. «وحشی» ادامه همان مسیر است، اما پختهتر و مسلطتر. میزانسنها، ریتم روایت و هدایت بازیگران، همه در خدمت یک جهان منسجماند؛ جهانی که نه تقلیدی کور از نمونههای خارجی است و نه در دام بومیگرایی سطحی میافتد. این همان نقطه تلاقی استاندارد جهانی و هویت سینمای ایرانی است.
بازیگری در «وحشی» هم یکی از ستونهای اصلی موفقیت آن است. بازیگران سریال درک درستی از لحن اثر دارند و اغراقهای مرسوم در بسیاری از تولیدات داخلی را کنار گذاشتهاند. بازیها کنترلشده، باورپذیر و در هماهنگی کامل با فضای داستاناند. این سطح از بازیگری، حاصل هدایت دقیق کارگردان و انتخاب درست بازیگران است؛ انتخابی که بهجای ستارهسالاری صرف، بر تناسب نقش و بازیگر تکیه دارد. اگر نام بازیگر خاصی را هم از میان بازیگران «وحشی» نیاوردم به دلیل انسجام کیفیت در بین بازیگران این سریال است که قاعدتا معیار این ارزشیابی فصل اول آن است و کیفیت بازیگران فصل دوم را باید دید و مقایسه کرد.
در حوزه تهیهکنندگی و مدیریت تولید نیز «وحشی» نمونهای قابل بررسی است. کیفیت یک سریال فقط به ایده و اجرا محدود نمیشود؛ ثبات تولید، برنامهریزی دقیق و تامین امکانات حرفهای، نقش تعیینکنندهای دارند. «وحشی» از این منظر نشان میدهد که تهیهکنندگی حرفهای میتواند بهجای دخالتهای سلیقهای، پشتیبان خلاقیت باشد.
نتیجه، اثری است که در تمام اجزایش—از طراحی صحنه و لباس گرفته تا نور و فیلمبرداری—یکدستی و دقت دیده میشود. قاببندیها و نورپردازی، نه تزئینی، بلکه روایتمحورند و فضا را به بخشی از داستان تبدیل میکنند؛ رویکردی که در سریالهای تراز اول جهان یک اصل اساسی است و ما از سکانس ابتدایی قسمت اول از فصل اول «وحشی» با هنرنمایی مرتضی نجفی روبهرو شدیم. > مرتضی رنجبران: در نهایت، اهمیت «وحشی» فراتر از موفقیت خودش تعریف میشود. این سریال یک استثنا نیست، بلکه سندی است بر امکان؛ امکانی که میگوید مخاطب ایرانی از کیفیت فرار نمیکند؛ از بیکیفیتی فرار میکند.
«وحشی» ثابت میکند وقتی فیلمنامه، کارگردانی، بازیگری و تهیهکنندگی در یک سطح حرفهای کنار هم قرار میگیرند، نتیجه میتواند با استانداردهای جهانی مقایسه شود، بیآنکه هویت بومی خود را از دست بدهد. اگر چنین کیفیتی ممکن شده، پس پایینبودن سطح بسیاری از سریالها نه اجبار است و نه تقدیر؛ انتخاب است.


