به گزارش نبض وطن، اصفهان، این نگین فیروزهای ایران، که روزگاری نصف جهان خوانده میشد، امروز با بحرانی خاموش و عمیق دست و پنجه نرم میکند؛ بحرانی که برخلاف خشکی پرسر و صدای زایندهرود، در سکوت و زیر پای شهر در حال وقوع است. فرونشست زمین، این غول خفته زیستمحیطی، اکنون به یک تهدید اگزیستانسیال برای میراث فرهنگی، زیرساختهای حیاتی و سکونتگاههای میلیونها نفر در این کلانشهر تاریخی تبدیل شده است. این پدیده دیگر یک هشدار نیست، بلکه یک واقعیت ملموس و فزاینده است که بیتفاوتی نسبت به آن، به مثابه حفر گور جمعی برای تمدنی دیرپا خواهد بود.
فرونشست چیست و چرا اصفهان به کانون آن تبدیل شده است؟
فرونشست زمین به معنی فروریزش و نشست تدریجی یا ناگهانی سطح زمین به دلیل خروج حجم عظیمی از مواد زیرسطحی، عمدتاً آب از سفرههای آب زیرزمینی، است. هنگامی که آب از لایههای خاک و خلل و فرج سنگها خارج میشود، این فضاها مانند اسفنجی فشرده میشوند و جایگزینی برای آنها وجود ندارد. در نتیجه، زمین به پایین فرو مینشیند و این نشست معمولاً غیرقابل بازگشت است.
اصفهان به دلایل متعددی به یکی از کانونهای بحرانی فرونشست در جهان تبدیل شده است:
۱. خشکی مزمن زایندهرود: زایندهرود، شریان حیاتی اصفهان و پیرامون آن، برای دهههاست که به صورت متناوب و در سالهای اخیر به صورت تقریباً دائمی خشک شده است. این امر فشار بیسابقهای را به منابع آب زیرزمینی منطقه وارد کرده است. کشاورزان، صنایع و حتی شرب شهری برای تأمین نیازهای خود چارهای جز حفر چاههای عمیق و نیمهعمیق و برداشت بیرویه از ذخایر استراتژیک زیرزمین نداشتهاند.
۲. الگوی ناپایدار کشاورزی: دشت حاصلخیز اصفهان سالهاست میزبان کشت محصولات پرآبخواهی بوده که با اقلیم خشک منطقه سازگاری ندارند. ادامه این روند بدون در نظر گرفتن محدودیتهای آبی، به برداشتهای غیرمجاز و فراتر از ظرفیت تجدیدپذیری آبخوانها دامن زده است.
۳. مدیریت ناکارآمد و چندپاره منابع آب: نبود یک مدیریت یکپارچه و راهبردی در حوزه آب، همراه با رقابت استانهای بالادست و پاییندست بر سر حقابه، باعث تشدید بحران شده است. پروژههای انتقال آب بینحوزهای اگرچه ممکن است به صورت مقطعی مشکلی را حل کنند، اما اغلب بدون ارزیابی دقیق زیستمحیطی و تنها باعث انتقال بحران از نقطهای به نقطهای دیگر میشوند.
نشانههای عینی بحران: از ترکهای عظیم تا تخریب میراث
بحران فرونشست در اصفهان دیگر یک مفهوم انتزاعی نیست. نشانههای آن را میتوان به وضوح در گوشه و کنار شهر و اطراف آن مشاهده کرد:
شکافهای عمیق در زمین: در مناطق پیرامونی اصفهان، به ویژه در اراضی کشاورزی، شکافهایی به طول چندین کیلومتر و عمق چند متر پدیدار شدهاند. این شکافها نه تنها زمینهای کشاورزی را نابود میکنند، بلکه خطری برای جادهها، خطوط راهآهن و ساختمانها هستند.
تخریب تدریجی بافت تاریخی: آسیبپذیرترین بخش در برابر فرونشست، بافت تاریخی و میراث فرهنگی بینظیر اصفهان است. بناهای شاخصی مانند پل خواجو و سی و سه پل که قرنهاست بر بستر زایندهرود استوار بودهاند، اکنون به دلیل تغییرات در بستر و پایههایشان تحت تنش شدید قرار دارند. ترکهای ریز و درشت در بدنه این بناها خبر از یک فاجعه قریبالوقوع میدهد.
آسیب به زیرساختهای شهری: خطوط انتقال آب و فاضلاب، دکلهای برق، پلها و شبکه معابر شهری در معرض خطر جدی قرار دارند. نشست غیریکنواخت زمین میتواند باعث ترک خوردن لولهها، کج شدن دکلها و ایجاد حفاری در جادهها شود که هزینههای گزاف تعمیر و نگهداری را به شهرداری و دولت تحمیل میکند.
تغییر در شیب زمین و تشدید سیلاب: فرونشست میتواند شیب طبیعی زمین را تغییر دهد. این امر حتی در صورت بارندگیهای معمولی نیز میتواند منجر به آبگرفتگیهای غیرمنتظره و خطر سیل در مناطقی شود که قبلاً با این مشکل مواجه نبودهاند.
اصفهان در صدر جهان
آمار و ارقام منتشر شده توسط سازمان نقشهبرداری کشور و مراکز پژوهشی بینالمللی، عمق فاجعه را به وضوح نشان میدهد. نرخ فرونشست در دشت اصفهان-برخوار در برخی مناطق به حدود ۱۶ تا ۱۸ سانتیمتر در سال میرسد. این رقم، اصفهان را در رده یکی از بالاترین نرخهای فرونشست در جهان قرار داده است. برای درک بهتر این عدد کافی است بدانیم که نرخ فرونشست در منطقه دره سن ژوآکین در کالیفرنیا که از بحرانیترین نقاط جهان است، حدود ۲۰ سانتیمتر در سال است. این مقایسه نشان میدهد اصفهان در چه موقعیت خطرناکی قرار دارد.
پیامدهای فراتر از محیط زیست: بحرانی اقتصادی-اجتماعی
فرونشست تنها یک مشکل زیستمحیطی نیست؛ بلکه بحرانی چندبعدی است که امنیت اقتصادی و اجتماعی منطقه را تهدید میکند:· تهدید امنیت غذایی: از بین رفتن دشتهای حاصلخیز کشاورزی به معنای نابودی معیشت هزاران کشاورز و کاهش تولیدات غذایی منطقه است که میتواند به وابستگی بیشتر به واردات منجر شود.
هزینههای سرسامآور نجات زیرساختها: دولتها مجبور خواهند بود میلیاردها تومان برای مقاومسازی، جابجایی و تعمیر زیرساختهای آسیبدیده هزینه کنند، بودجهای که میتوانست در بخشهای توسعهای دیگر هزینه شود.
مهاجرت اجباری: در بدبینانهترین سناریو، اگر بحران کنترل نشود، غیرقابل سکونت شدن برخی مناطق میتواند موجی از مهاجرت داخلی را به دنبال داشته باشد که خود باعث ایجاد حاشیهنشینی و مشکلات اجتماعی در شهرهای دیگر خواهد شد.
فروپاشی صنعت گردشگری: نابودی یا آسیب شدید به میراث جهانی اصفهان مانند میدان نقش جهان، مساجد تاریخی و پلهای باستانی، ضربهی مهلکی به صنعت گردشگری این شهر خواهد زد که یکی از منابع مهم درآمدی منطقه محسوب میشود.
آیا زمان برای جبران باقی است؟
اگرچه بخش زیادی از خسارات وارده به آبخوانها غیرقابل بازگشت است، اما میتوان با اجرای یک برنامه فوری و جامع، از تشدید بحران جلوگیری کرد و جلوی یک فاجعه تمامعیار را گرفت:
۱. بازنگری اساسی در الگوی کشت: دولت باید با همراهی و آموزش کشاورزان، کشت محصولات کمآبخواه و سازگار با اقلیم منطقه را به صورت جدی ترویج و برای آن مشوقهای مالی در نظر بگیرد. توسعه سیستمهای آبیاری نوین باید در اولویت باشد.
۲.مدیریت یکپارچه حوضه آبی زایندهرود: حل بحران اصفهان در گروی حل بحران زایندهرود است. این امر نیازمند عزمی ملی برای تعریف دقیق و عادلانه حقابهها بین تمام استانهای ذینفع و پایان دادن به برداشتهای غیرمجاز است. ۳.افزایش مصارف آب غیرکشاورزی: باید برای صنایع و مصارف شرب شهری، پروژههای تصفیه و بازچرخانی آب و همچنین استفاده از منابع آب نامتعارف (مانند پساب تصفیه شده) در دستور کار قرار گیرد تا فشار از روی آبهای زیرزمینی کم شود. ۴.پایش مستمر و علمی: نصب ایستگاههای دقیق GPS و راداری برای پایش لحظهای نرخ فرونشست در نقاط مختلف، امکان تصمیمگیری سریع و هدفمند را فراهم میکند.
۵.آگاهیبخشی عمومی: مردم اصفهان باید از عمق فاجعه به طور کامل مطلع شوند. بحران فرونشست باید از یک موضوع تخصصی به دغدغهای عمومی تبدیل شود. مشارکت مردمی در کاهش مصرف و نظارت بر منابع آب کلیدی است.
اصفهان، آزمونی برای خرد جمعی
بحران فرونشست در اصفهان، زنگ خطری برای تمام ایران است. این پدیده نشان میدهد که بهرهبرداری غیرمسئولانه از طبیعت، در نهایت چه عواقب ویرانگری دارد. نجات اصفهان تنها به معنای نجات یک شهر نیست، بلکه به معنای نجات تمدنی است که قرنهاست بر این خاک استوار بوده است. این کار تنها از عهده یک نهاد یا سازمان برنمیآید و نیازمند عزمی ملی، از بالاترین سطوح حکمرانی تا مشارکت تکتک شهروندان است. باید پذیرفت که دیگر زمانی برای تأمل و گذراندن طرحهای مطالعاتی بیپایان وجود ندارد. وقت عمل فرا رسیده است؛ پیش از آنکه آخرین قطره آب زیر زمین، آخرین نفسهای شهر تاریخی اصفهان را نیز بسپارد به باد.



