در روزگاری که سینمای جهان، بهرغم محاصره شدن میان ترافیک پرکشش سریالهای خوشساخت تلویزیونی از یکسو و رقابت نفسگیر برای افزایش کیفیت فنی و کسب جایگاه در گیشههای جهانی از سوی دیگر، همچنان به سمت ایجاز، روایتگریهای نو و گسستن از ساختارهای کلاسیک حرکت میکند، اهمیت زبان و فرمهای تازه در بازنمایی واقعیت بیش از گذشته احساس میشود.
جنگ امروز دشمنان ایران تنها محدود به میدانهای نظامی نیست. جنگ فرهنگی و رسانهای مدتها است بنیان جامعه و اخلاق عمومی را هدف قرار داده است.
«موافقت نیم بند و تقدیر از نقش دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات برای او کافی بود تا بلافاصله پیروزمندانه جلوی دوربین ها حاضر شود و کار را تمام شده اعلام کند در حالیکه گزارشهایی حکایت از آن داشت که تیم نتانیاهو در صدد تماس با ترامپ بودند تا وی را متقاعد کنند پاسخ حماس را نپذیرد.»
در سالهای اخیر پدیدهای در فضای سیاسی و رسانهای کشور شکل گرفته است که من نام آن را «دولتستیزی» و گاهی «وزیرخارجهستیزی» میگذارم. به این معنا که هرگاه مشکلی در حوزه سیاست خارجی پیش میآید، بلافاصله انگشت اتهام به سمت دولت یا وزیر امور خارجه نشانه میرود؛ گویی تمام ناکامیها تنها محصول تصمیمات داخلی یا شیوه مذاکره مسئولان کشور است.
در ماجرای اخیر موسوم به «اسنپبک»، بر خلاف برخی تحلیلها، به هیچ وجه دولت و شخص آقای پزشکیان را مقصر نمیدانم. مقصر اصلی را باید در رفتار خصمانه و ماهیت سلطهگرانه آمریکا و رژیم صهیونیستی جستوجو کرد.
فرمان اجرایی دونالد ترامپ در ۲۵ سپتامبر ۲۰۲۵ (۳ مهر ۱۴۰۴) با عنوان «نجات تیکتاک در عین حفاظت از امنیت ملی با عنوان Saving TikTok While Protecting National Security»، نقطه عطفی در مواجهه دولت ایالاتمتحده با پلتفرمهای فناوری خارجی محسوب میشود.
این روزها در تقویم ما یادآور دو مناسبت مهم است: روز جهانی ناشنوایان و روز جهانی سالمندی. دو مناسبت که در ظاهر به دو گروه متفاوت تعلق دارند، اما در حقیقت در یک پیام مشترک جمع میشوند: ضرورت شنیدن صداهایی که کمتر شنیده میشوند.
نشریه American Conservative در یادداشتی با اشاره به تازهترین تحولات پرونده هستهای ایران و روابط میان تهران و واشنگتن نوشت: مشکل ایران همچنان برای دولت آمریکا در حال جدیتر شدن است. همه میدانند، اما به طور رسمی اعلام نشده، که حملات آمریکا به سایتهای هستهای ایران بسیار کمتر از «نابودی کامل» مورد ادعای دونالد ترامپ، رئیس جمهور این کشور بوده است.
استان اصفهان، این نگین فیروزهای ایران، امروز درگیر بحرانی دوگانه است؛ بحرانی که لایههای آن چنان در هم تنیده شده که مرز بین علت و معلول در حال محو شدن است. از یک سو، سالها خشکسالی ممتد و مدیریت ناپایدار منابع آب، پیکر این استان را تا مرز بیابانی شدن پیش برده و از سوی دیگر، این پهنه جغرافیایی، میزبان برخی از فعالترین و خطرناکترین گسلهای ایران است. آنچه این دو بحران را به شکلی ترسناک به هم پیوند میدهد، فرآیندی علمی و اثباتشده به نام «زمینلرزه القایی» یا «زلزله ناشی از خشکسالی» است. این نوشتار با استناد به آخرین آمار و پژوهشها، به واکاوی این رابطه خطرناک و هشدار درباره افزایش احتمال رخداد زمینلرزههای بزرگ در استان اصفهان به دلیل بحران خشکسالی میپردازد.
پیام های مردمی